( هرگونه استفاده ازاین مطلب بدون اجازه سراینده ممنوع است)
امشب همان شب است،گاه یگانگی
سوی خداشدن،یک بزم خانگی.
امشب همان شب است،هستم که بگذرم
مستی کنم ولو،ازکف دهم سرم.
نوری زهرطرف ،میخواندم:بیا!
باشوق میروم،بی شک وبی ریا.
امشب همان شب است،بایدرهاشوم
هستم که بگذرم،ازتن جداشوم.
امشب زنورحق،ذاتا منورم
من جسم نیستم،بی پا و بی سرم.
یارب چه میشود؟اینک کجاروم؟
این اولین شب است ،یاشام آخرم؟
مهردادمیخبر_۷اسفند۹۵